ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
جمعه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۷
کوچيک بوديم يه کتابچه اي بود مال قبل از انقلاب، اين حوزه علميه قم بود نميدونم کجا بود چاپ کرده بود، در مورد ضرر های کف دستی رفتن. اسمشم بود "جوانان چرا؟!" توش يه سری کس شعر نوشته بود يه چند تا هم مصاحبه و خاطره از قربانيان جلق زدن نوشته بود که بيشتر ميترسوندت از این کار.

چقدر با خوندنش ذهن من بدبخت مسموم شده بود... حالا قصد کردم ايشالّا اگه خدا قبول کنه، يه کتاب بنويسم به اسم "جوانان! چرا نه؟!!" توش تبليغ کف دستی رفتنو بکنم! خداييش خيلی کتاب توپّی ميشه!

پ.ن: راستی هر کی خاطره اي تجربه اي چيزی از کف دستی رفتن داره ميتونه بفرسته به نام خودش تو کتاب چاپ کنم. به جان خودم!


پ.ن 2: آقا بی زحمت اگه کامنت ميدين، واسه پست آخر کامنت بدين يا حد اقل يه جوری خبرم کنين. چون من صد سال يه بار شايد برم تو haloscan, ممکنه متوجّه نشم اصلاً کامنت دادين.


پ.ن 3: کف دستی رفتن = خود ارضايی = to masturbate = استمناء نمودن = جلق زدن.
نگو که نميدونستی معنيشو لامسّب!
جمعه، فروردین ۰۲، ۱۳۸۷

بدون شرح... (يعنی فقط تو بگو "آخی ی ی ی ی !" ميام ميکنمت!!!)

پ.ن 1: آقا کسی بلده چه جوری ميشه اين سيستم رأی گيری پست ها رو بردارم؟! کامنتينگم با haloscan خيلی بهتر شده ولی واسه اين سيستم رأی گيريه جدّاً احساس کونی بودن بم دست ميده!
)
پ.ن 2: هزار تا چيز تو مغزمه واسه نوشتن. حالا اينکه
نمينويسمشون يا از کون گشاديمه يا وسط آهنگای کيری کافی نت های بيرجند نوشتنم نمياد. يه رفيقی دارم وقتی تو مبال نشسته، اگه وايسی پشت در با کسی حرف بزنی، نميتونه برينه. احتمالاً اين ننوشتن منم يه همچين عارضه ايه.
دوشنبه، اسفند ۱۳، ۱۳۸۶
Suzzana
صدای زنگ تلفن خرابش که نميکنه هيچ، عجيب به موقع و قشنگ و به جاس!