ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
شنبه، مرداد ۰۹، ۱۳۸۹
خونه ی همساده عروسيه. آخر برنامه دارن ای ايران ميخونن!
ملّت کس خل شدن به جان خودم...

پ.ن: الان باز شروع کرد ساسی مانکن خوندن!
جمعه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۹
رفتم شورت خريدم، شرمنده ی جا دوليش شدم! موندم بگم "مملکته داريم؟!" يا بگم "دوله داريم؟!"

پ.ن: جا دولی = جايگاه دول در شورت.
پ.ن 2: والّا به خدا!
یکشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۹
عمّه ی من هف تا بچه داشت. يعنی داره، ولی ديگه بچه نيستن. اون زمونا که آتاری تازه اومده بود، اينا يه دونه خريده بودن. حالا تو ببين هر بار که آتاريو مياوردن از تو کمد بيرون، چه آرماگدونی راه ميافتاد که کی اوّل بازی کنه! صحنه اين شکلی بود که همه با هم مثل اين جوجه کلاغا ميگفتن "من اوّل! من اوّل!". بعد من يه پسر عمّه داشتم، اين ميگفت "من دوّم! من دوّم!" و هميشه هم بعد از نفر اوّل، اين بازی ميکرد.

داشتم فکر ميکردم اين پسر عمّه ام اگه دوران باستان دنیا اومده بود، شايد سردار فاتح بزرگی نميشد؛ ولی مسلّماً وزير زيرکی از آب در ميومد.
چهارشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۹
the grass was greener... 2
- ميگم من اگه خواهرتو بگام، فاميل ميشيم؟
- نه. بی حساب ميشيم.
شنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۹
انتقال خون 3
- در شش ماه اخير، رابطه ی جنسی پر خطر داشتيد؟
- بله.
- [فرم را به کناری پرت ميکند] ای ول! تعريف کن بينيم!
جمعه، تیر ۲۵، ۱۳۸۹
1 . به یک عدد دختر : من تو بلاگت کامنت نذاشتم. وقتی کامنت دادی "دادم به گدای اوّلی" اصلاً منظورتو نفهميدم! واسه همين هم پرسيدم "دقيقاً چيو دادی به گدای اوّلی؟" کلّاً من هيچوقت به کامنت کسی تو بلاگ خودش جواب نميدم. (اونم چنین جواب سخیفی!)
کسی که اون کامنت رو گذاشته، يا ميخواسته من رو خراب کنه يا تو رو ناراحت. که  در هر دو صورت به اونچه خواسته رسيده. لطفاً اون کامنت رو پاک کن و از جانب من ندونش.

2 . به نيما : در مورد انتقادت به لحن نوشته ام یا لوزر حمّال بودنم و این حرفا، جوابی ندارم. ولی در مورد اتّهامی که در مورد بلاگ یک عدد دختر به من زدی، اميدوارم روشن شده باشه ماجرا. دست کم رو مغزم انقدر حساب ميکردی که يه لحظه فکر کنی من اگه هم میخواستم چنين پيشنهاديو مطرح کنم، حالا هر قدر هم به قول تو اون بلاگ دور از چشم باشه، بازم نميرفتم تو کامنت دونیش جار بزنم! ضمناً، من تو بلاگ اسپات اگه بخوام کامنت بدم، از اکانت گوگل ام استفاده ميکنم. نه به اون شکل احمقانه با www!
 ولی به هر حال ممنون که خبر دادی قضيه رو.

پ.ن: من دانشگاه آزادی نبودم، هايدگر هم هيچوقت نخوندم. تو اتوبوس و تاکسی هم خودم رو به کسی نمالوندم. در مورد دانشگاه آزادی نبودن يا هايدگر نخوندن، افتخار نميکنم به خودم. ولی در مورد انگولک نکردن ملّت تو ماشين، چرا. اعتقاد نداشتن به خدا و پيغمبر دال بر بی چارچوب بودن آدم نيست.

پ.ن 2: لطفاً خرخره ی همديگه رو تو مستراح من نجوين. اگه احساس ميکنين تو کامنت کسی مستقيم يا غير مستقيم بهتون توهين شده، فقط تذکّر بدين.لطفاً!
پنجشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۹
ببين دختر جان، کسی که يه لايه نازک لاتکس رو سر دولـش تحمّل نميکنه، هيچ چيزی رو هيچ جای ديگه ای تحمّل نخواهد کرد. تفاهم و تقدير و روانشناسی رنگ ها و مردان مرّيخی زنان ونوسی و اينا هم کس شعره.
practical philosophy 34
اثبات گناهکار بودن دنيا، از اثبات بی گناهی خودتان ساده تر است.
سه‌شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۹
آدما دو دسته اند 1
افراد تو مواجهه با کتابای جنايی دو دسته ميشن. عشاق پوارو و سينه چاکان شرلوک هولمز. هيچ اشتراکی هم بين اين دو گروه وجود نداره. حتّی اگه خودتم حاليت نباشه، ته دلت يا اينوری ای يا اونوری.

پ.ن: طبعاً اونايی که وقتشون با ارزش تر از اونه که کتاب جنايی بخونن داخل آدم محسوب نشدن. شرمنده.
یکشنبه، تیر ۲۰، ۱۳۸۹
انتقال خون 2
- در شش ماه اخير رابطه ی جنسی پر خطر داشتيد؟
- نخير.
- کون کش پس اين جای چنگ چيه رو گردنت؟!
پنجشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۹
ديشب، پرديس سينمايی زندگی:

[جمعيت کس خل طرفدار اسپانيا، رو به پرده ی سينما] : ژاوی بيا اينجا! ژاوی بيا اينجا!
[کماکان جمعيت کس خل طرفدار اسپانيا، بعد از گل] : ديش ديش ديريش ديش! هشت پای با تعصّب!
چهارشنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۹
practical philosophy 33
دوّمی نباشيد.
يا باشيد
يا نباشيد.

دوّمی نباشيد...
دوشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۹
حقّ النّاس
خدايا
اگه ما نگذريم ازت
خودت چه جوری ميگذری؟
یکشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۹
ژانر
اينايی که شيش ماه از سال عاشقن، شيش ماه از سال کير خورده.
پنجشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۹
ببينم اينا که ميگن "من به دارو خوردن اعتقاد ندارم"، جدّاً خيال ميکنن فرضاً دارو يه سيستم فکريه؟ ايدئولوژيه؟ چه جورياس؟