ديفـال مستـراح
And God has the ability to cum over anything and anyone
سه‌شنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۹۵
"دو کلمه از مادر عروس" یا "گه خوری ناشتا ناشتا"
خبر مریضی هیلاری کلینتون یه سناریویی رو تو ذهن من ساخته، که به نظرم بعید هم نیس اجراش. 
حالا سناریوش:

من فک میکنم حزب دموکرات پذیرفته که هیلاری نمیتونه رقابت انتخاباتیو از ترامپ ببره. تو نظرسنجیها هم تا الان ترامپ - گیریم با اختلاف خیلی کم - تو خیلی از ایالتا از هیلاری کلینتون جلوئه. ضمن اینکه هیلاری انقدر خوشنام نیست که حتی رای همه ی دموکراتها رو هم داشته باشه. میشه انتظار داشت که در صورت ادامه ی رقابت هیلاری - ترامپ، آرای ممتنع و افرادی که رأی نمیدن، تعیین کننده بشه و ترامپ برنده شه.

حزب دموکرات تا جای ممکن هیلاری رو تو رقابت نگه میداره، و یه دفعه با مطرح کردن بیماری هیلاری کلینتون و کنار کشیدنش، برنی سندرز رو به عنوان جایگزین معرفی میکنه. با این کار نه تنها آرای خیلی از ممتنع ها رو (که اکثراً طرفدارای سندرز بودن و هیلاری رو فاقد وجاهت اخلاقی و سیاسی رئیس جمهوری میدونن) جلب میکنه، بلکه با درست کردن یه داستان سیندرلای سیاسی و با استفاده از عشق همیشگی عامه ی مردمشون به برنده شدن Underdog داستان تو لحظه ی آخر، مثل یه فیلم هالیوودی هپی اند بازی رو از ترامپ میبره.

سندرز از قضا کاراکترش با همون قهرمانِ تا لحظه ی آخر کتک خورده ی در نبرد با حریف نامدار و گردن کلفت جور درمیاد. دقیقاً یه چیزی مثل Cinderella Man که توش جیمی برداک سالخورده ی شریف و دوست داشتنی، تا لحظه ی آخر جلوی حریف جوون و سرحال و پولدارش کتک میخوره و یه دفعه به مبارزه برمیگرده و میلیمتری حریفشو شکست میده. سندرز با برپایی کمپین عجیبش و تکیه کردن به کمکهای مردمی، تو تقابل با هیلاری و ترامپ چهره ی خیلی شریف و مردمی ای تو ذهن جامعه ی امریکا درست کرده و میشه رو تمایل مردمشون به شریک شدن تو این داستان سیندرلا حساب کرد.

این بود انشای من.
5 Comments:
Anonymous ناشناس said...
قبلا منطقی تر بودی. تقریبا تمام چیزهایی که به عنوان فکت گفته بودی و ازش نتیجه گیری کرده بودی اگر نه غلط که اثبات نشده هستن

Blogger Unknown said...
بایدن رو هم اون گوشه‌موشه‌های انشاء‌تون جا بدین.. محض احتیاط..

Anonymous بیگانه said...
میشه گفت پنج شش ساله که وبلاگتو میخونم و اولین باریه که کامنت میدم.چون حوصله بحث کردن ندارم. گاهی اوقات بعضی کامنتا رو هم میخونم. اما چیزی که برام جالبه حماقت بعضی کامنت‌گذارها مثل کامنت اولیه! حالا نه اینکه من زبون تو باشم و اینا. اما موندم یه آدم باید چقدر احمق باشه که طنز موجود در این پست رو تشخیص نده و اونو با یه مقاله‌ی ژورنالیستی اشتباه بگیره. اصلاً گیرم که این نوشته یه تحلیل خیلی هم جدی باشه. آخه مگه فرمول ریاضیه که بیای بگی یه چیز اثبات نشده‌س؟ خلاصه که ما همیشه پیگیر نوشته‌هات هستیم.

Anonymous ناشناس said...
بیگانه من کامنت گذار اولی هستم. اولا نتیجه گیری ها صرفا با لحن طنز بیان شده و وقتی میگی طنز یعنی پشتش یه پیامی هم داره- وقتی کسی استدلال میکنه باید بر اساس فکت باشه که اگر نباشه سفسطه است و کسشر که اینجور که معلومه شما از کسشر استقبال میکنی.

پ.ن البرز من هم خواننده چندین ساله وبلاگت هستم ولی دلیل نمیشه نظرم رو نگم و به نوشته ای که از نظر من غلطه خرده نگیرم

Anonymous ممدشون said...
آقا سناریوی خوبیه
پیشنهاد بدیم بره واسه اجرا

پ ن : دم شما گرم خیلی وقت بود منتظر بازگشت شکوهمندانه ات بودم